{{~سایه سیاه پشت پنجره~ }}
خونه تو توی جنگل بود ،و تو با پدرو مادرت زندگی میکردی
مردم می گفتن زندگی توی جنگل خطر ناکه و ممکنه جن ها به خونه وارد بشن
و اتفاقات وحشت ناکی براتون بیوفته .
ولی پدرو مادرت و تو اهمیتی نمیدادین تا اینکه یک شب که اونا خونه نبودن .
و تو توی اتاقت که یک طرفش دیوارت شیشه ای بود .
تنها بودی جنگل سیاه بغلت بود اون شب خیلی مرموز بود .
یک هو چراغ خونه رفت و تو از جات مثل فشنگ پریدی بلند شدی یو چراغ قوه تو روشن کردی .
و بعد دوروبرت و نگاه کردی که دوتا چشم زردو پشت دیوار شیشه ای دیدی
اولش فکر کردی جغدی یا حیوانی چیزی هست که بعدش از روی تخت پایین اومدی یو به سمت
اون رفتی .....
با پای لرزون رفتی سمت پنجره تا درو باز کنی که دیدی
یه لبخند زد که دندون های های سفید براقش درخشید و بعد محو شد .
تنت بی حس شدو به خواب عمیق فرو رفتی
صبح شده بود و با نوری که توی صورتت میزد بیدار شدی و متوجه شدی پدرو مادرت
آمدن خونه به سمت شون رفتی که با چیزی که دیدی سرجات میخکوب شدی .
دیدی اونام چشماشون مثل همون مرد کنار دیوار شیشه ای دیشب زرد شده
که مادرت گفت ؛
_بیدار شدی عزیزم بیا صبحونه بخور . ؛)
🖤🤡 look and me🖤
بر اساس یک داستان واقعی 😊
لایک و فالو یادت نره بیب
مردم می گفتن زندگی توی جنگل خطر ناکه و ممکنه جن ها به خونه وارد بشن
و اتفاقات وحشت ناکی براتون بیوفته .
ولی پدرو مادرت و تو اهمیتی نمیدادین تا اینکه یک شب که اونا خونه نبودن .
و تو توی اتاقت که یک طرفش دیوارت شیشه ای بود .
تنها بودی جنگل سیاه بغلت بود اون شب خیلی مرموز بود .
یک هو چراغ خونه رفت و تو از جات مثل فشنگ پریدی بلند شدی یو چراغ قوه تو روشن کردی .
و بعد دوروبرت و نگاه کردی که دوتا چشم زردو پشت دیوار شیشه ای دیدی
اولش فکر کردی جغدی یا حیوانی چیزی هست که بعدش از روی تخت پایین اومدی یو به سمت
اون رفتی .....
با پای لرزون رفتی سمت پنجره تا درو باز کنی که دیدی
یه لبخند زد که دندون های های سفید براقش درخشید و بعد محو شد .
تنت بی حس شدو به خواب عمیق فرو رفتی
صبح شده بود و با نوری که توی صورتت میزد بیدار شدی و متوجه شدی پدرو مادرت
آمدن خونه به سمت شون رفتی که با چیزی که دیدی سرجات میخکوب شدی .
دیدی اونام چشماشون مثل همون مرد کنار دیوار شیشه ای دیشب زرد شده
که مادرت گفت ؛
_بیدار شدی عزیزم بیا صبحونه بخور . ؛)
🖤🤡 look and me🖤
بر اساس یک داستان واقعی 😊
لایک و فالو یادت نره بیب
۵.۵k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.